نقاب قاتل

نقاب قاتل
part:⁰³
مامان و بابا؟ باز کنارتون اومدم؟ دلم براتون تنگ شده بود هر چه نزدیک تر میشدم میرفتن عقب مامان؟ چرا؟ فرار نکنین منم دخترتون ا. ت پ. ا:تو دیگه دختر ما نیستی
م. ا: ما تورو فروختیم متاسفم
ا.ت : نه تورو خدا اینطوری نگین
که یا صدای اجوما از خواب بیدار شد به اطراف خود نگاهی انداخت اشکی از گوشه ی چشمش ریخت زیر لب طوری که خودش بشنود گفت: فک کنم دیگه حتی پدر و مادر هم ندارم اجوما به او نگاهی انداخت : دختر خواب بدی دیدی؟
ا.ت : نه چیزی نیست اجوما اتفاقی افتاده؟
اجوما:فقط میخواستم به دستور ارباب بگم که دست و صورتتو بشوری و بری سر سفره که صبحونه بخوری( لعنتی من روزه گرفتم) لبخندی زدم و به اجوما گفتم : چشم ارباب :/ اجوما بهم نگاهی کرد : ای شیطون برو پی کارت! بعد انجام کار ها به پایین رفتم هوم جیمینی که لباس سفید بیشتر از سیاه بهش میومد پایین بود اووو من دارم چی میگم؟( دیوونه بازی در نیار برو بشین سر سفره ا.ت خانم ما این فرصت رو نداریم که به تو دادیم )سلامی کردم ولی جوابم را نداد خلاصه به چپم گرفتم( اصلا باادب ) شروع به خوردن کردم( کصکششش😭 اینجا ها رو رد میکنم چون گرسنه شدم ) بعد تموم شدن : ات : جیمی؟ جیمینا به من نگاهی کرد تو چشاش برقی دیدم که بهم گفت: چیه؟ ( افرین جیمین قلبمو شکوندی تو چشات برق زد ولی سرد جواب دادی 😭) ا.ت: میشه به کار یا اتاقت نری میخوام چندتا چیز میز بفهمم 🥺 جیمین ویو
طوری که نگام کرد دلم لرزید نتونستم نه بگم پس بهش گفتم باش بپرس به من نگاهی انداخت و گفت : اولین سوالم اینه اسم کاملا چیه؟ به او نگاهی کردم نگاهی سرد و عصبی مثلا چرا باید اینو بفهمه میخواد لوم بده؟ پس بهش گفتم :
شرط ها لطفا 1 کام و 12 لایک گفته بودم ولی نکردین اخه این چه وضعشه برا همین کام و لایک دیگه نمیگم فقط فالور 😁 خلاصه 3 تا فالوور باید بیاد همین
دیدگاه ها (۰)

کام بزارید حوصلم ریده میخام به پروفتون نمره بدم 🤌

هوم اصلا پرفکت از 100 99 میدم 😂 یه درصدش برا این رفت که زیاد...

:««

خب ناشناس و چالش چالش : به همتون افرین 😭💔 نورا رو خیلی خوب م...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

پارت 8 جونگکوک:وایسا ا/ت: بله جونگکوک: هیچی برو ا/ت: وا چشه ...

پارت ۸ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط